loading...

سایه

Content extracted from http://saaye.blog.ir/rss/?1739317214

بازدید : 333
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 7:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سایه

من؟ دختر بی اراده‌ی این داستانم. اگر پاک شوم، مرا می‌بخشی؟ فقط لازم است این را بدانم که خیالم راحت باشد که راهی هست. وقت‌هایی که از کلاس بچه‌ها دارم می‌روم سمت دفتر، وقت‌هایی که در جلسه وقت نماز می‌شود، وقت‌هایی که منتظر اسنپ جلوی در خانه ایستاده ام، شب‌ها که می‌خواهم بخوابم، از تو می‌پرسم: آیا هنوز هم می‌شود کاری برای زندگی ام کرد؟ من؟ من دختر نشانه‌ها بودم! من دختر آیه‌ها بودم! من دختر مشهد آذر 97 بودم! من دختر باور داشتن بودم. دختر دانستن اینکه کسی مرا می‌شنود. من دختر گریه کردن‌های مدام، من دختر حرف نزدن و دیدن بودم. من دختر تاب آوردن زیر نگاه‌های ویران کننده بودم. الان چیزی از من نمانده. من الان آدم تا 5 صبح بیدار ماندن و 6 صبح مدرسه رفتنم. من الان دختر درس نخواندنم. دختر هی برنامه ریختن و انجام ندادن. من الان دختر شک، دختر کار نکردن. دختر شنیده نشدن ... دختر خراب کردن سرنوشت ام.

(• نوشته مال یک ماه پیش است. جهت حذف پیش‌نویس‌ها منتشر اش کردم. وگرنه انتشارش عملا مناسبتی ندارد)

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 97
  • بازدید سال : 298
  • بازدید کلی : 15953
  • کدهای اختصاصی