من تماما خواهشم و تمنا. ضعفم و خودسرانه بودنهایم. کسی را جز شما ندارم و نگرانیم را شما بهتر از هر کسی میدانید. بعد از روزهای متمادی طغیان کردن و ادب نداشتن، دیروز گفتم از هر جن و انسی که میترسم، شما مرا از آن کفایت میکنید. گفتم من پناه آورده ام، از بزرگی چون شما بعید نیست پناهنده را نپذیرد؟ از قدرتمندی چون شما بعید نیست که بگذارد پناهندهی درگاهش آسیب ببیند؟ هر چه نگاه کردم دیدم راه ندارد پیش شما بود و نگران هم ماند. ترجیح دادم ماههای بیشمار نگران بودن را به گذشته حواله دهم و روزهای آتی را به امانت نزد شما بگذارم. از من که خیری به این روزها نمیرسد، شاید پرتوی از نور وجودتان به این روزهای جوانی بتابد. من تماما ضعفم و ضعفم و ضعف. تماما نَوَسانم و بالا و پایین. سایه تان بر سر دلمان مستدام باد.
کوچک من؛ و پاره ای واژه ی دیگر. بازدید : 633
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 7:41